عاشقانه

قصه داره تموم میشه ، مثل تموم قصه ها فقط واسم دعا کنین ، اول خدا بعدم شما

عاشقانه

قصه داره تموم میشه ، مثل تموم قصه ها فقط واسم دعا کنین ، اول خدا بعدم شما

لج کرده بودم با تو با خود با زمانه

هی فحش می دادم به لحنی عاشقانه

حالا که یک ساعت گذشته از جنونم

کز کرده ام در گوشه ی تاریک خانه

دستم به زیر چانه و گوشم به گوشی

شاید که تک زنگی شود نوعی بهانه

این روزها باور کن از هر حرف کوچک

از عمق جانم می کشد آتش زبانه

دست خودم شاید نباشد خسته هستم

حتی از این عشق و غرور ابلهانه

از روز های مثل هم شب های تاریک

از انتظار و رج زدن های شبانه

من گم شدم در خاطرات و آرزوها

شب زنده داری ها و کابوس ترانه

اما تو و چشمان تو حس غریبی است

که می زند از خاک احساسم جوانه

حالا بیا یک بار دیگر یک تبسم

یک زنگ کوچک جمله های زیرکانه
نظرات 2 + ارسال نظر
marua شنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 03:29 ب.ظ http://kindness.blogsky.com

سلام به تودوست خوب وعزیزم
ممنون ازحضورگرمت درکلبه ام وباید بگم درزندگی همیشه رخدادها مطابق تصورمان نیست ولی باید به روندزندگی اعتقادداشت که ازسویی حمایت میکند وعالیترین خیروصلاح را به توهدیه میده دری بسته شود درهایی گشوده می شوند. وباید به مانند ناخدایی باشهامت سکان سرنوشت را به دست گرفت وسعی کرد تادرطوفانها وامواج سرکش زندگی به سلامت هدایت کنیم زندگی حال را. همیشه شاد باشی.

اسماعیل دوشنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 01:25 ق.ظ http://www.sunnorth.blogky.com

سلام
وبلاگ قشنگی داری
واقعاْ خسته نباشی
موفق باشی

خواهش می کنم عزیز

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد