-
I'll be waiting
شنبه 18 شهریورماه سال 1385 16:38
We'd still be standing When all was said and done Blood on blood One on one And I'll be here for you Till Kingdom come Blood on blood And when I hold out my hands I'll be reaching for you I give it all that I've got That's all I can do When you're waiting for love I'll be waiting for you
-
خیال پوچ
شنبه 18 شهریورماه سال 1385 16:38
عطر زرد گل یاس رو نمی خوام نمره ی بیست کلاسو نمی خوام من فقط واسه چش تو جون می دم عاشقای بی حواسو نمی خوام من تو رو می خوام اونارو نمی خوام نفسم تویی هوارو نمی خوام عشق رو نقطه ی جوشو نمی خوام دوره گرد گل فروشو نمی خوام اونی که چشاش به رنگ عسله مجنون خونه به دوشو نمی خوام من تو رو می خوام اونارو نمی خوام نفسم تویی...
-
حیف
شنبه 18 شهریورماه سال 1385 16:37
تاریکی شب تا به سپیده راهی نیست از دل دنیا پر از قشنگی پر از گلهای رنگیه حیف نبینیم من و تو حیف نچینیم منو تو بیا که مال هم باشیم خواب و خیال هم باشیم گم نکنیم هم دیگرو به فکر حال هم باشیم پیش میاد کی میره و کی جاش میاد کی میدونه چی زندگی عمر لحظه هاست گوش کن ببین صداش میاد من که میگم دل نسپر به بی کران انتظار رو بذار...
-
داستان عشق و د یوانگی
شنبه 18 شهریورماه سال 1385 16:36
زمانهای قدیم وقتی هنوز راه بشر به زمین باز نشده بود فضیلتها و تباهی ها دور هم جمع شده بودند. ذکاوت! گفت : بیایید بازی کنیمٍ ، مثل قایم باشک دیوانگی ! فریاد زد:آره قبوله ، من چشم میزارم چون کسی نمی خواست دنبال دیوانگی بگردد همه قبول کردند. دیوانگی چشم هایش رابست و شروع به شمردن کرد!! یک..... دو.....سه ... همه به دنبال...
-
؟؟
شنبه 18 شهریورماه سال 1385 16:36
اگر عبد گنهکارم تورا دارم چه غم دارم اگر مرغ گرفتارم تورا دارم چه غم دارم اگر خالی بود دستم وگر سنگین بود بارم تورا دارم چه غم دارم اگر آتش برافروزی سراپای مرا سوزی چه باک از شعله نارم تورا دارم چه غم دارم چه در صحرا،چه دردریا چه در پائین، چه در بالا به هرجانب که رو کردم ترا دارم چه غم دارم
-
جدایی
شنبه 18 شهریورماه سال 1385 16:35
هوسی است در سر من که سر بشر ندارم من از این هوس چنانم که ز خود خبر ندارم دو هزار ملک بخشد شه عشق هر زمانی من از او بجز جمالش طمعی دگر ندارم سحری ببرد عشقش دل خسته را به جایی که ز روز و شب گذشتم خبر از سحر ندارم ز فراق جان من گر ز دو دیده در فشاند تو گمان مبر که از وی دل پرگهر ندارم چه شکرفروش دارم که به من شکر فروشد...
-
یا علی
شنبه 18 شهریورماه سال 1385 16:35
مازین جهان به دیدن دلدار میرویم آنجا به عشق دیدن حیدر کرار میرویم درب بهشت گر نگشایند به روی ما ما گویم یا علی وزدیوار میرویم
-
دلم گرفت ای همنفس
شنبه 18 شهریورماه سال 1385 16:34
بخدا دیگه نمی تونم به کی بگم دوریت خواب شبهامو برده دلم گرفت ای همنفس تنم شکست تو این قفس توی این غبار تو این سکوت چی بیصدا نفس نفس از این نامهربونیها دارم از غصه می میرم رفیق روز تنهایی یه روز دستاتو می گیرم تو این شب گریه می تونی پناه هق هقم باشم تو ای همزاد همخونه چی میشه عاشقم باشی دوباره من دوباره تو دوباره عشق...
-
وقتی
شنبه 18 شهریورماه سال 1385 16:34
وقتی که دیگر نبود من به بودنش نیازمند شدم وقتی که دیگر رفت من به انتظار آمدنش نشستم وقتی که دیگر نمیتوانست مرا دوست بدارد من او را دوست داشتم وقتی که او تمام کرد من شروع کردم وقتی که او تمام شد من آغاز شدم و چه سخت است تنها متولد شدن مثل تنها زندگی کردن مثل تنها مردن
-
بخاطر تو
شنبه 18 شهریورماه سال 1385 16:33
چه زیباست بخاطر تو زیستن وبرای تو ماندن و به پای تو مردن و به عشق تو سوختن و چه تلخ وغم انگیز است دور از تو بودن برای تو گریستن و به عشق و دنیای تو نرسیدن ایکاش می دانستی بدون تو مرگ گواراترین زندگی است بدون تو و به دور از دستهای مهربانت زندگی چه تلخ و ناشکیباست ایکاش می دانستی مرز خواستن کجاست و ایکاش می دیدی قلبی را...
-
بشنو
شنبه 18 شهریورماه سال 1385 16:32
گریه نکن به حال من تنها امید زندگی با گریه هات بهم نگو هر چی می خوای بهم بگی فریاد بزن اسم منو اگر چه می لرزه صدات بذار که با صدای تو یه لحظه آروم بگیرم یه شب دیگه روشونه هات دست تو دستات بمیرم بذار که عاشقت بشم زیر درخت کوچمون یه بار دیگه نگات کنم از تو حیاط خونمون می خوام تموم لحظه ها برام بشن یه خاطره خاطره لحظه ای...
-
عشق یعنی
شنبه 18 شهریورماه سال 1385 07:02
عشق یعنی کوچه کوچه انتظار روئیت خورشید در باغ بهار عشق یعنی با جنون تا اوج ها رفتن از ساحل به بام موجها عشق یعنی یک تغزل ،شعر ناب مثنـوی های خـدای آفتاب عشق یعنی سوختن با شعله های سبـز گشتـن در شکوه قله ها عشق یعنی های های اشک ها در فرات بی وفـا با مشگ ها دست افشان رقص سرخی واژگون سعی در محراب با قانون خـون گفتمـان...
-
امشب
شنبه 18 شهریورماه سال 1385 07:00
می خوام یه قصری بسازم پنجره هاش آبی باشه من باشم و تو باشی یک شب مهتابی باشه می خوام یه کاری بکنم شاید بگی دوسم داری می خوام یه حرفی بزنم که دیگه تنهام نذاری می خوام برات از آسمون یاسای خوشبو بچینم می خوام شبا عکس تو رو تو خواب گل ها ببینم می خوام که جادوت بکنم همیشه پیشم بمونی از تو کتاب زندگیم یه حرف رنگی بخونی امشب...
-
عاشقانه
شنبه 18 شهریورماه سال 1385 06:59
من و آوای گرمت را شنودن بـدین آوا غم دل را زدودن از اول کار من دلدادگی بود ولیکن شیوه تـو , دل ربودن گرفت از من مجال دیده بستن همه شب بر خیالت در گشودن قرار عمر مـــن بر کاستن بود تو را بر لطف و زیبائی فزودن ! غـــم شیرینِ دوری بر من آموخت سخن گفتن , غزل خواندن , سرودن من و شب های غربت تا سحرگاه چو شمعی گریه کردن ,...
-
عشــق مـن و تـو
شنبه 18 شهریورماه سال 1385 06:59
من وتوست که هیچش گزندی نیست نه فردایش هست نه دیروزش میگذرد بی آنکه بگریزد در امروزی تا ابد ماندگار ماندنی است چون نخستین روزش
-
امشب
شنبه 18 شهریورماه سال 1385 06:58
امشبم را با تو خلوت میکنم با خیالت باز صحبت میکنم با تو آرامش فراهم میشود با تو حتی غصه هم کم میشود با تو ، با آرامش مهتابیت با تو و با خندههای آبیت با تو ، با مهتاب چشمان ترت با تو و چشمان از گل بهترت امشبم را با تو خلوت میکنم لحظهها را با تو قسمت میکنم با تو من از آسمان آبیترم با تو حتی از خودت عاشقترم گرمی...
-
میشه ؟
شنبه 18 شهریورماه سال 1385 06:57
می شه با ستاره بد شد از شب ترانه کوچید می شه از شاخه حسرت گل خرزهره غم چید! می شه رو آفتابو خط زد عوضش نوشت از ابرا یا که زد آتیش غصه به تن نرم حریرا ! می شه آهُ قطره قطره بریزی تو جام سینه بعدشم داد بزنی : های ! مستی دنیا همینه !! ولی من قبول ندارم گریه آخر غزل نیست خنده هامونو خبر کن ! وقت ارسال مثل نیست – - که می...
-
رسم زندگی
شنبه 18 شهریورماه سال 1385 06:56
امشب شبه بی کسیه یکی به دادم برسه تنها ترین مرد زمین امشب به آخر می رسه امشب شبه تنهائیه سر روی زانوم می زارم آخه تو اینجا نیستی و غزل غزل گریه دارم غصه نشسته رو دلم هنوز برای شونه هات ارزش اشک رو قائلم حرفی نزن چیزی نگو فقط بزار گریه کنم می خوام با بارون چشات فاصله رو پر بکنم ترک ترک دلم شکست کسی به دادم نرسید گریه...
-
قسمت
شنبه 18 شهریورماه سال 1385 06:56
تنگ غروب خورشید وقتی چشمام تو رو دید وقتی تو خونه دل خورشید عشق می تابید وقتی درون سینه گفتم قسمت همینه برای تنهاییام عشق تو بهترینه!! قلبم پر از غوغا شد عشقت تو قلبم جا شد تو اومدی و با تو گلای غنچه وا شد شب تا سحر نشستیم راز شب رو شکستیم تو خلوت شبونه راه غمارو بستیم غمای ما دور شدن شادیامون نور شدن برای تنهاییا دلا...
-
عشق یعنی...
شنبه 18 شهریورماه سال 1385 06:55
عشق یعنی از خود بی خود شدن به بلور احساس تلنگر زدن آتش از درون زبانه کشیدن خزان را بهار دیدن در پس غرور ظاهری قلب را به پاکی آفتاب آراستن زیبایی ها و لطافتها را با احساس در واژه گنجاندن عشق یعنی گوهر را در صدف تنهایی نهان کردن عشق یعنی آغازی شیرین و آتش جاودان با هرچه بوی تعلق دارد عشق یعنی سوختن و ذوب شدن در بوته عشق...
-
شرمنده
شنبه 18 شهریورماه سال 1385 06:54
شرمنده که عکس نمی زارم ولی با اینکه عکسهای قشنگی دارم نمی خوام با اونا سرعت لود شدن صفحه رو پایین بیارم .
-
کهنه شراب سادگی
شنبه 18 شهریورماه سال 1385 06:52
به راز عشقمون قسم ، دیگه نگات نمی کنم دوست داری فریاد بزنی دیگه صدات نمی کنم دیگه برات نمی میرم ، حتی اگه فدام بشی خداحافظی خوب بلدم حتی اگه سلام بشی یادم شبهای بلند وقتی دلت شکسته بود ، میگفتی تک ستارتم حالا میرم از شب تو ، زیاد اون ستاره ها ، چی کار کنم بد عادتم کاشکی می فهمیدیم که عشق ، کهنه شراب سادگی است هرچی که...
-
نقش زن و شوهر:
شنبه 18 شهریورماه سال 1385 06:52
دختر و پسر باید سعی کنند این پیوند را پاسداری کنند. وظیفه یکی از آنها هم نیست که بگوییم هر کاری یکی کرد دیگری تحمل کند. نه ، باید هردو به هم کمک کنند تا این کار صورت گیرد. نمی شود بگوییم شوهر سهم بیشتری دارد یا زن سهم بیشتری دارد ، نه ، هردو در حفظ بنیان و در حفظ این اجتماع دو نفره که بعدها افسردگی و هیجانهای بی مورد...
-
وصف یار :
شنبه 18 شهریورماه سال 1385 06:51
شب از وصال نگاهت ماهتابی است ستاره بی فراقـت غرق شـادی است گــل از نــاز وجــودت پــا گرفـتــه شـکـوفـه بـا دمـت مـعـنا گرفـتـه صــدایــت هــمـچـو آواز بـهــاران نـگـاهـت چـون سـتـبـر کـوهساران کــمـنـد مـوی تــو مــانـنـد دریــا گـل گـیـسـوی تـو شـبـگرد صـحـرا نگارین روی تو مانند ماه است صفای روی تو همچون پگاه است...
-
مجرم
شنبه 18 شهریورماه سال 1385 06:51
تو را به دادگاه خواهند کشید.شاید به حبس ابد محکوم شوی جزییات جنایتت معلوم نیست اما اثر انگشتت را روی قلبی شکسته یافته اند.
-
به دادم برس خدایا
شنبه 18 شهریورماه سال 1385 06:51
خدای من ، نرسیدی تو نیز هیچ به دادم تمام عمر شکستم ، تمام عمر فتادم همیشه آنچه که کم داشتم ، هوای سحر بود شب ساه که بوده ست از نخست ، ز یادم من از تو چشم سحر داشتم نه تیرگی شام که خود به تیره ترین شامها ، ز مادر زادم چه لطف داشت از تیرگی به تیرگی افتم منی که تیره ترین شب ، قدم به هر دهر نهادم منی که دست صبا هم خراش...
-
ضرب المثلهای جهانی :
شنبه 18 شهریورماه سال 1385 06:50
مثل ایتالیایی : دو نوع زن وجود دارد؛ با یکی ثروتمند می شوی و با دیگری فقیر. مثل آلمانی : اگر می خواهی قوی باشی نقاط ضعف خود را بدان. مثل فرانسوی : ضایع ترین روز ، روزی است که نخندیده ایم. مثل چینی : مسافرت هزار فرسنگ با یک قدم شروع می شود. مثل اسکاتلندی : دوام ازدواج یک قسمت روی محبت است و نُه قسمتش روی گذشت از خطا .
-
گوشه هایی از زندگی :
شنبه 18 شهریورماه سال 1385 06:50
آگاتا کریستی : من تنها با مردی ازدواج می کنم که عتیقه شناس باشد تا هر چه پیرتر شدم، برای او عزیزتر باشم . چارلی چاپلین : دنیا آنقدر وسیع است که برای همه مخلوقات جایی است ، بجای آنکه جای کسی را بگیرید ، تلاش کنید جای واقعی خود را بیابید. امام حسن عسگری (ع) : قلب انسان احمق در دهانش است و دهان انسان حکیم و فهمیده در قلب...
-
گوش به زنگ
شنبه 18 شهریورماه سال 1385 06:49
می گم که دیوونه ترم از همه عاشقا سرم تنها منم تنها منم که گوش به زنگ منتظرم اگه بری من میمیرم دستتو محکم می گیرم هرچی بگی گوش می کنم می دونی که سربزیرم آره منم تنها منم عشق تو مونده تو تنم منم که هیچ وقت نمی شه که زیر حرفم بزنم باور کن عشقم آبیه مثل شب مهتابیه فکر نکنی حرفهای من تمومشون قلابیه
-
مثل همان روزها
شنبه 18 شهریورماه سال 1385 06:48
من تو را مثل همان روزها می خواهم مثل باران ، مثل همان روزهای آشنایی نه مثل حالا ، نه مثل جدایی من تو را همانند داهرا های دیروز ، نه مثل امروز نه مثل پریروز من تو را مثل عهد و پیمان های آن روز نه مثل دیزور نه مثل امروز من تو را ساده می خواهم ، ساده تر از کلام دوستت دارم ساده تر از آفتاب میگویم ساده تر از دیروز