-
*********
سهشنبه 28 شهریورماه سال 1385 06:09
If all my friends were to jump off a bridge, I wouldn't jump with them, I'd be at the bottom to catch them. اگر تمام دوستام بخوان از یه پل رد بشن، من با اونا عبور نخواهم کرد، بلکه اون طرف پل خواهم بود برای کمک به اونا
-
********
سهشنبه 28 شهریورماه سال 1385 06:08
I'll lean on you and you lean on me and we'll be okay -- Dave Matthews من به تو تکیه می کنم و تو به من و اونوقت همه چیزمون مرتبه
-
*******
سهشنبه 28 شهریورماه سال 1385 06:08
Friendship is one mind in two bodies. -- Mencius دوستی یعنی یک روح در دو بدن
-
******
سهشنبه 28 شهریورماه سال 1385 06:07
Friends are God's way of taking care of us. دوستان، روش خدا برای محافظت از ما هستن.
-
*****
سهشنبه 28 شهریورماه سال 1385 06:06
Don't walk in front of me, I may not follow. Don't walk behind me, I may not lead. Walk beside me and be my friend. -- Albert Camus جلوی من قدم بر ندار، شاید نتونم دنبالت بیام. پشت سرم راه نرو، شاید نتونم رهرو خوبی باشم. کنارم راه بیا و دوستم باش.
-
****
سهشنبه 28 شهریورماه سال 1385 06:06
A real friend is one who walks in when the rest of the world walks out. یک دوست واقعی اونی هستش که وقتی میاد که تموم دنیا از پیشت رفتن
-
***
سهشنبه 28 شهریورماه سال 1385 06:06
True friendship is like sound health; the value of it is seldom known until it is lost. -- Charles Caleb Colton دوستی واقعی مثل سلامتی هست ارزش اون رو معمولا تا وقتی که از دستش بدیم نمی دونیم.
-
**
سهشنبه 28 شهریورماه سال 1385 06:05
If you live to be a hundred, I want to live to be a hundred minus one day, so I never have to live without you. -- Winnie the Pooh اگر می خوای صد سال زندگی کنی من می خوام یه روز کمتر از صد سال زندگی کنم چون من هرگز نمی تونم بدون تو زنده باشم.
-
*
سهشنبه 28 شهریورماه سال 1385 06:05
If you should die before me, ask if you could bring a friend. -- Stone Temple Pilots اگر تو خواستی قبل از من بمیری بهم بگو که می خوای یه دوست رو هم همراه خودت ببری یا نه .
-
((به نام اونی که نامش زیبا ترین نام هاست))
سهشنبه 28 شهریورماه سال 1385 06:03
وقتی نباشی...وقتی طرح صورتت آهنگ صدات...احساست...یادت...روبرویم نباشد وقتی تو حتی خیال هم نباشی...باور کن باورکن...حتی آن زمان هم میتوانم روی آب نقاشیت کنم.
-
عشق
سهشنبه 28 شهریورماه سال 1385 06:03
عشق با یک لبخند شروع میشه با یک بوسه رشد میکنه و با اشک تموم میشه.روشنترین آینده همیشه روی گذشته فراموش شده شکل میگیره.نمیشه تا وقتی که دردها و رنجها رو دور نریختی توی زندگی به درستی پیش بری
-
oخواهشo
یکشنبه 26 شهریورماه سال 1385 07:15
سلام دوستان انشا الله که خوبید راستش سرمخیلی شلوغ شده ولی بازم سعی میکنم زود به زود آپ کنم ولی خواهش می کنم اگه شما هم مطلب خوبی داشتید برام بفرستید . یا در بخش نظرات یا از طریق alisas2006@noavar.com ممنونم
-
دکتر نصر الله پورجوادی - برگرفته از: بوی جان ، مجموعه مقالا
جمعه 24 شهریورماه سال 1385 06:04
اشعار عاشقانه وصفی در ادبیات فارسی به قدمت شعر فارسی است. از حنظله باد غیسی، شاعر دوره طاهریان و یکی از نخستین شعرای فارسی زبان، ابیاتی باقی مانده است که در آنها شاعر به وصف روی و خال معشوق پرداخته است؛ روی او را به آتش و خالش را به سپند تشبیه کرده است. فیروز مشرقی (متوفی 283 ه. ق)نیز در شعری به خط و لب و دندان معشوق،...
-
فروغ فرخزاد - دفتر عصیان
جمعه 24 شهریورماه سال 1385 05:34
بر لبانم سایه ای از پرسشی مرموز در دلم دردیست بی آرام و هستی سوز راز سرگردانی این روح عاصی را با تو خواهم در میان بگذاردن امروز گر چه از درگاه خود می رانیم اما تا من اینجا بنده تو آنجا خدا باشی سرگذشت تیره من سرگذشتی نیست کز سرآغاز و سرانجامش جدا باشی نیمه شب گهواره ها آرام می جنبند بی خبر از کوچ دردآلود انسانها دست...
-
نیما یوشیج -افسانه
جمعه 24 شهریورماه سال 1385 05:32
در شب تیره ، دیوانه ای کاو دل به رنگی گریزان سپرده در دره ی سرد و خلوت نشسته همچو ساقه ی گیاهی فسرده می کند داستانی غم آور در میان بس آشفته مانده قصه ی دانه اش هست و دامی وز همه گفته ناگفته مانده از دلی رفته دارد پیامی داستان از خیالی پریشان ای دل من ، دل من ، دل من بینوا ، مضطرا ، قابل من با همه خوبی و قدر و دعوی از...
-
مشیری - افسانه باران
جمعه 24 شهریورماه سال 1385 05:30
شب تا سحر من بودم و لالای باران اما نمی دانم چرا خوابم نمی برد غوغای پندار نمی بردم غوغای پندارم نمی مرد غمگین و دلسرد روحم همه رنج جان همه درد آهنگ باران دیو اندوه مرا بیدار می کرد چشمان تبدارم نمی خفت افسانه گوی ناودان باد شبگرد از بوی میخک های باران خورده سرمست سر می کشید از بام و از در گاهی صدای بوسه اش می آمد از...
-
شاملو -مرغ باران
جمعه 24 شهریورماه سال 1385 05:29
در تلاش شب که ابر تیره می بارد روی دریای هراس انگیز و ز فراز برج باراند از خلوت، مرغ باران می کشد فریاد خشم آمیز و سرود سرد و پر توفان دریای حماسه خوان گرفته اوج می زند بالای هر بام و سرائی موج و عبوس ظلمت خیس شب مغموم ثقل ناهنجار خود را بر سکوت بندر خاموش می ریزد، - می کشد دیوانه واری در چنین هنگامه روی گام های کند و...
-
نامه ای از سهراب سپهری به خواهرش پریدخت سپهری
جمعه 24 شهریورماه سال 1385 05:27
نلی ، سلام از مدرسه برگشته ام. امروز در کارگاه با بر و بچه ها بودیم... من آدم فراموش شده ای هستم. این جا در این خاک رنگارنگ ، هیچ چیز مرا نمی فریبد. این را از پیش می دانستم . پریشب نزدیک نیمه شب با ناصر در کوچه ها و خیابان ها پرسه می زدیم، برف می آمد. شاخه ها سیاه و سفید شده بود. روی برف ها راه می رفتیم. اما نلی حتی...
-
سهراب - از آب ها به بعد
جمعه 24 شهریورماه سال 1385 05:26
روزی که دانش لب آب زندگی می کرد انسان در تنبلی لطیف یک مرتع با فلسفه های لاجوردی خوش بود در سمت پرنده فکر می کرد با نبض درخت او می زد مغلوب شرایط شقایق بود مفهوم درشت شط در قعر کلام او تلاطم داشت انسان در متن عناصر می خوابید نزدیک طلوع ترس بیدار می شد اما گاهی آواز غریب رشد در مفصل ترد لذت می پیچید زانوی عروج خاکی می...
-
سهراب - هم سطر هم سپ
جمعه 24 شهریورماه سال 1385 05:25
صبح است گنجشک محض می خواند پاییز روی وحدت دیوار اوراق می شود رفتار آفتاب مفرح حجم فساد را از خواب می پراند یک سیب درفرصت مشبک زنبیل می پوسد حسی شبیه غربت اشیا از روی پلک می گذرد بین درخت و ثانیه سبز تکرار لاجورد با حسرت کلام می آمیزد اما ای حرمت سپیدی کاغذ نبض حروف ما در غیبت مرکب مشاق می زند در ذهن حال جاذبه شکل از...
-
بخشش زمان
جمعه 24 شهریورماه سال 1385 05:24
گفتم مگر که آید و دل را توان دهد بر پیکر فسرده ام از نو روان دهد آمد ، ولى ز راه جفا و ستمگرى تا جاى سود هر چه تواند زبان دهد از یاد رفته در قفسم راه آشیان صیاد کو ؟ که آید و راهم نشان دهد برخوان زندگى فلکم کرد مهمان تا ز اشک چشم و خون دلم آب و نان دهد آزار زیستن نفسى هم غنیمت است گو...
-
کجا رفتى ؟
جمعه 24 شهریورماه سال 1385 05:23
شکستى عهد ترک دوستان کردى ، کجا رفتى ؟ --- جهانى را زغم آتش بجان کردى ، کجا رفتى ؟ بامیدت بهار زندگانى آب و تابى داشت --- بهار زندگانى را خزان کردى کجا، رفتى؟ بگرد شمع رویت عده اى پروانه مى گشتند --- از ایشان چهره خود رانهان کردى ،کجارفتى ؟ چو مرغى در سرکویت دلم را آشیان دادم --- ...
-
شعر ترکى - من عزم خلقه سلسله ...
جمعه 24 شهریورماه سال 1385 05:21
من عزم خلقه سلسله جنبان یارانمشم افراد بینوایه نگهبان بارانمشم احبابه باد صبح کیمى روح پرورم اعدالر اوزره آتش سوزان یانمشم دیو ستم اسیر اولاحق قعر چاهده تسخیر دیو ظلمه سلیمان یانمشم ابطال حق ملتمه حاضر اولمرم چون فطرتمده صاحب وجدان یارانمشم دشمن نچه اسیر ایدهجک شانلى ملتى ...
-
اصلی شعر ترکى - قید عشقندن خلاصى ...
جمعه 24 شهریورماه سال 1385 05:21
قید عشقندن خلاصى ایچون کوکل تدبیر ایدر بیخبر در کیم اسیر عشق آنى تقدیر ایدر هرنه کوشش اتیسه آزاد اولمقه اول دامدن اولقدر ارتق اوزین پابسته زنجیر ایدر دام زلفندن بحاته وعده ویرشدى بنه بس نیه اوز وعدئون ایفا سنه تأثیر ایدر قهرمان حسنه تجهیزات حربى ویرمیون جبهه ده مژگانى تیر و...
-
شعر ترکى - لب لعل نگارى گوردم ...
جمعه 24 شهریورماه سال 1385 05:20
لب لعل نگارى گوردم آنى قانه نبدتدم ازون اوستند زلفین کفرایله ایمانه نبدتدم شیاغى گل گیبى قرمز لنوب گلزاره نندردى من آنى وحشتمدن قاتلى بیر میدانه بندتدم تو خونمش حال ره گیسولرى چیننده آسلانمش ایکى زنجیر داره یا ایکى ثعبانه نندتدم او ظالم خرمن صبرى قیلان غارت زماننده رعیت...
-
کاش
شنبه 18 شهریورماه سال 1385 16:42
کاش نمی گفت مسافره تو این زمونه عابره کاش نمی گفت نگاه من واسش تو دنیا نادره کاش نمی گفت یه عالمه توی دنیا براش غمه کاش نمی گفت بوسه ی من واسش مثل یه مرهمه کاش نمی گفت که سرنوشت هر چی که خواست براش نوشت کاش نمی گفت یعنی می شه اونم بره تویه بهشت؟!؟!؟!؟ کاش نمی گفت مرگ هم داره واسش بهونه می یاره کاش نمی گفت با چشم خیس...
-
The Blood of Love
شنبه 18 شهریورماه سال 1385 16:41
It was too easy falling in love just one kiss -- our eyes grabbing each other's heart your facial window showed a great need for my purset love -- surround you with me from the start and so arrows flew into vulnerable hearts we smiled, whispered -- unknowing to the confusion ahead we go high together arcing over...
-
[Savin` Me [Nickelback
شنبه 18 شهریورماه سال 1385 16:40
. Prison gates won't open up for me On these hands and knees I'm crawlin' Oh, I reach for you Well I'm terrified of these four walls These iron bars can't hold my soul in All I need is you Come please I'm callin' And oh I scream for you Hurry I'm fallin', I'm fallin' Show me what it's like To be the last one standing...
-
آواز قناری تنها
شنبه 18 شهریورماه سال 1385 16:39
آواز قناری تنها رفتم کنار پنجره دیدم : در پشت میله ها سر را در زیر بال برده قناری ، چنان که من پنداشتم آن را رفیق کوچک من امروز از دست داده است . آخر چه روی داده ، قناری ! چه روی داد ؟ او را صدا زدم وقتی که بغض راه گلوی مرا گرفت او سر بلند کرد آهی کشید و گفت : لعنت به دست سرد و زمخت شکارچی لعنت به این قفس اکنون در این...
-
[Last Man Standing [Bon Jovi
شنبه 18 شهریورماه سال 1385 16:39
Come see a living, breathing spectacle only seen right here It's your last chance in this lifetime, the line forms to the rear You won't believe your eyes Your eyes will not believe your ears Get your money out, get ready Step right up, yeah you, come here You ain't seen nothing like him, the last one of his breed You...