-
با تو تا کجا
دوشنبه 17 مهرماه سال 1385 07:22
مرا به دنیای درونت بردی ، و با اکسیر عشق یاریم کردی و به برکت توست که ، لمس می کنم و باور دارم کسی ، چیزی یا خود را ... آری تنها بخاطر وجود توست و برای امروز و فردا عهد می بندم نهایت شادی را به تو هدیه کنم
-
باور
دوشنبه 17 مهرماه سال 1385 07:21
نیازمند چیزی بودم که باورش کنم ، نگاهت بر من افتاد و باور کردم . خواهان کسی بودم تا باورش کنم ، خود و رویاهایت را با من تقسیم کردی و باورت کردم . اما آن چه که براستی نیازمندش بودم ، باور کردن خود بود...
-
امشب
دوشنبه 17 مهرماه سال 1385 07:21
امشبم را با تو خلوت میکنم با خیالت باز صحبت میکنم با تو آرامش فراهم میشود با تو حتی غصه هم کم میشود با تو ، با آرامش مهتابیت با تو و با خندههای آبیت! با تو ، با مهتاب چشمان ترت با تو و چشمان از گل بهترت امشبم را با تو خلوت میکنم لحظهها را با تو قسمت میکنم با تو من از آسمان آبیترم با تو حتی از خودت عاشقترم!...
-
وقتی می شه چرا ؟
دوشنبه 17 مهرماه سال 1385 07:20
می شه با ستاره بد شد از شب ترانه کوچید می شه از شاخه حسرت گل خرزهره غم چید! می شه رو آفتابو خط زد عوضش نوشت از ابرا یا که زد آتیش غصه به تن نرم حریرا ! می شه آهُ قطره قطره بریزی تو جام سینه بعدشم داد بزنی : های ! مستی دنیا همینه !! ولی من قبول ندارم گریه آخر غزل نیست خنده هامونو خبر کن ! وقت ارسال مثل نیست – - که می...
-
(( دوستت دارم ))
دوشنبه 17 مهرماه سال 1385 07:19
( د ) : داشتن تو ، حتی برای لحظه ای ، به تمام عمر بی کسی ام می ارزد . همچون دیوانه ای که لحظه ای داشتن را در تمام رویاهایش باور می کند . ( و ) : وابسته ی تپش های قلب عاشقت هستم که به روح ساکن من حیات می بخشد . ( س ) : سرسپرده ی برق نگاه توام ، لحظه ای که مرا در آغوش گرمت میهمان کنی . ( ت ) : تک ستاره ی شبهای بی فانوسم...
-
می خوام
دوشنبه 17 مهرماه سال 1385 07:19
می خوام یه قصری بسازم پنجره هاش آبی باشه من باشم و تو باشی یک شب مهتابی باشه می خوام یه کاری بکنم شاید بگی دوسم داری می خوام یه حرفی بزنم که دیگه تنهام نذاری می خوام برات از آسمون یاسای خوشبو بچینم می خوام شبا عکس تو رو تو خواب گل ها ببینم می خوام که جادوت بکنم همیشه پیشم بمونی از تو کتاب زندگیم یه حرف رنگی بخونی امشب...
-
عشق یعنی ...
دوشنبه 17 مهرماه سال 1385 07:18
عشق یعنی کوچه کوچه انتظار روئیت خورشید در باغ بهار عشق یعنی با جنون تا اوج ها رفتن از ساحل به بام موجها عشق یعنی یک تغزل ،شعر ناب مثنـوی های خـدای آفتاب عشق یعنی سوختن با شعله های سبـز گشتـن در شکوه قله ها عشق یعنی های های اشک ها در فرات بی وفـا با مشگ ها دست افشان رقص سرخی واژگون سعی در محراب با قانون خـون گفتمـان...
-
تولدت مبارک به تمام زبانهای دنیا :
دوشنبه 17 مهرماه سال 1385 07:17
AFRIKAANS gelukkige verjaarsdag / geseënde verjaarsdag ALBANIAN gëzuar ditëlindjen ALSATIAN gléklickagebùrtstag / viel gleck zuem Geburtsdeuh ARABIC aid milad said ARMENIAN tsnounde shnorhavor AZERI ad gununuz mubarek BAMBARA joyeux anniversaire BASQUE zorionak zuri BELARUSIAN З днём нараджэння (Z dniom nadarzennia)...
-
چهل پند از حضرت علی (علیه السلام)
دوشنبه 17 مهرماه سال 1385 07:16
شفقت با مردم وفا به عهد احترام به والدین دلجویی از غریبان تفکر در امور اندازه در معاش تقدم بر سلام شکر بر نعمت ادب در کلام مصاحبت با نیکان تعطیل در انتقام اکرام بر میهمان نوازش بر ایتام استقامت در کار عطا در مقام پرهیز از خشم پایداری در حوادث دوری از کبر نصرت بر جهاد ایثار بر مساکین توکل در امور ملایمت با جهال اصرار...
-
نمی شه
دوشنبه 17 مهرماه سال 1385 07:16
آخ .......دلم گرفته زندگی زندونه و اسیر دربندش منم... همه زندونی ان و کسی نمی یاد کمکم ... نمی زاره لحظه ای غصه بره از تو سینه ...میگه هرجا که بری آسمونش همینه ... دیگه بود و نبود تو فرقی باهم نمی کنه *** چیتوو یه ثانیه رو هم برات کم نمیکنه ... یه عمره هی می جنگی .که آخرش نشی هلاک ... اما مره جات مزاره میون خشت و سنگ...
-
اگر
دوشنبه 17 مهرماه سال 1385 07:15
اگر دنیای ما دنیای سنگ است، بدان سنگینی سنگ هم قشنگ است. اگر دنیای ما دنیای درد است، بدان عاشق شدن از بحر رنج است. اگر عاشق شدن پس یک گناه است، دل عاشق شکستن صد گناه است.
-
هیچکس یادم نکرد
دوشنبه 17 مهرماه سال 1385 07:15
درجوانی غصه خوردم هیچکس یادم نکرد، درقفس ماندم ولی صیاد آزادم نکرد، آتش عشقت چنان از زندگی سیرم کرد، آرزوی مرگ کردم مرگ هم یادم نکرد
-
رسم عاشقی!!!
دوشنبه 17 مهرماه سال 1385 07:14
پیر مردی بر قاطری بنشسته بود و از بیابانی می گذشت . سالکی را بدید که پیاده بود پیر مرد گفت : ای مرد به کجا رهسپاری ؟ سالک گفت : به دهی که گویند مردمش خدا نشناسند و کینه و عداوت می ورزند و زنان خود را از ارث محروم می کنند پیر مرد گفت : به خوب جایی می روی سالک گفت : چرا ؟ پیر مرد گفت : من از مردم آن دیارم و دیری است که...
-
ع ح
دوشنبه 17 مهرماه سال 1385 05:17
تنهایی خیلی دوست دارم برم تو فکر بعضیا اینو واسه اون می خونم خودش می دونه که کیا خودش اینو خوب می دونه ولی به روش نمی یاره دلو به اون راه می زنه یه وقت نشه کم بیاره یه وقتی بود می خواستمش نمی دونم منو می خواست نمی دونستم هلاکتم تو یک نگاه حال می فهمم این روزا این من نبودم پیش تو بعد یه قطره اشک غم با یه نگاه گفتم برو...
-
ح ح 2
دوشنبه 17 مهرماه سال 1385 05:15
وقتی که آفتاب از مشرق در میاد شب تیره ی من بازم به آب بر میاد یه جرعه عشق و یه آسمون نقاشی برام کافیه اگه تو هم کنارم باشی تن گرم تو ظهر مردادیه رنگ رویاهات آسمون آبیه وقتی عشقو تو چشات دیدم دوست دارمو شنیدم فهمیدم عاشقی واسه دل لایقی به جز تو کسی ندیدم باز منو صدا کن با نگاه مستت باز منو نگاه کن لبای غنچه ی تو گلهای...
-
ح ح
دوشنبه 17 مهرماه سال 1385 05:14
اگه با دیدن من غم تو دلت جون می گیره می میرم که تا ابد قلب تو آروم بگیره اگه با بودن من باغ تو ویرونه میشه می رم اما می دونم دل بی تو دیونه میشه فکر نکن که بی کسم خدا به دادم می رسه کوه به کوه نمی رسه آدم به آدم میرسه مرحمی از شب چشمات واسه دردم نداری خورشیدی اما خبر از تن سردم نداری هر چی که درد منه باشه اللهی...
-
دو دوست
چهارشنبه 12 مهرماه سال 1385 09:13
زیر این طاق کبود یکی بود یکی نبود مرغ عشقی خسته بود که دلش شکسته بود اون اسیر یه قفس شب و روزش بی نفس همه آرزوهاش پر کشیدن بود و بس تا یه روز یه شاپرک نگاشو گوشه ای دوخت چشاش افتاد به قفس دل اون بد جوری سوخت زود پرید روی درخت تو قفس سرک کشید تو چش مرغ اسیر غم دلتنگی رو دید دیگه طاقت نیاورد رفت توی قفس نشست تا که از...
-
احساسات چتی
چهارشنبه 12 مهرماه سال 1385 09:07
در مسنجر قلبت عشق رو add کن . به احساسات زیبا pm بده . غم رو delete کن . واژه بدی رو rename کن . برای غرور off بزار و بهش بگو : بشکن ، آخه دنیا دو روزه . دروغ و خیانت رو hack کن . از انسانیت copy بگیر و send to all کن . با صداقت و معرفت chat کن . از زیبا ترین خاطره زندگیت web بگیر . تو profile قلبت یک قلب تیر خورده...
-
شوهر کامپیوتری
چهارشنبه 12 مهرماه سال 1385 09:02
شوهر: سلام،من Login کردم. زن: لباسی رو که صبح بهت گفتم خریدی؟ شوهر: Bad command or File name زن: ولی من صبح بهت تاکید کرده بودم! شوهرSyntax Error, Abort, Retry, Cancel : زن: خوب حقوقتو چیکار کردی؟ شوهر : File in Use, Read only, Try after some Time زن: پس حداقل کارت عابر بانکتو بده به من. شوهر: Sharing Violation,...
-
آبدارچی در شرکت مایکروساف
چهارشنبه 12 مهرماه سال 1385 08:59
مرد بیکاری برای سِمَتِ آبدارچی در مایکروسافت تقاضا داد. رئیس هیئت مدیره مصاحبهش کرد و تمیز کردن زمین رو به عنوان نمونه کاردید و گفت: «شمااستخدام شدین، آدرس ایمیلتون رو بدین تا فرمهای مربوطه رو واسهتون بفرستم تاپر کنین و همینطور تاریخی که باید کار رو شروع کنین... مرد جواب داد: «اما من کامپیوترندارم، ایمیل هم...
-
لوتی
چهارشنبه 12 مهرماه سال 1385 08:58
لوتی دست خوش دیگه با ما هم تو بد تا می کنی پیش آشنا و قریب مشت ما رو وا می کنی بی خیال شو نازنین هی با ما کل کل می کنی می تونی راه بندازی ما رو معطل می کنی ما که یک عمر همش در به در معرفتیم تو به ما محل نذاشتی ولی باز تو کفتیم ما هنوز تو کفتیم اما تو بی خیال شدی واسه این دل من آرزویی محال شدی این دیکه شعر آخره می خوای...
-
بی وفا
چهارشنبه 12 مهرماه سال 1385 08:57
یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود یکی مثل من عاشق یکی مثل تو بود اومد که فریاد بزن ،ما دیگه نایی نداشت خواست بمونه پیشش ولی تو قلب اون جایی نداشت آی دختره ، بی وفا ، آی تو که تنهام می زاری تو قاب عکست جای من عکس کی و میخوای بزاری برو برو که مثل تو زیاد تو دنیا واسم برو برو ولی بدون که تا ابد جایی نداری تو دلم زدم به سیم...
-
پاییزان دل
پنجشنبه 6 مهرماه سال 1385 04:41
آن چنان آلوده است عشق غمناکم با بیم زوال که همه زندگیم می لرزد چون تو را می نگرم مثل این است که از پنجره ای تک درختم را سرشار از برگ در تب زرد خزان می نگرم مثل این است که تصویری را روی جریان مغشوش آب روان می نگرم شب و روز..شب و روز...شب و روز بگذار که فراموش کنم تو چه هستی؟جز یک لحظه !یک لحظه که چشمان مرا می گشاید در...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 6 مهرماه سال 1385 04:41
من زهـــر شـــیرین خوانم ای عـــــــــشق که نــــامی خـــوشتر از ایــــنت نــــــدانم و گــر هـــر لحــظه رنگـــی تــازه گــیـــــری به غــیر از زهـــر شــیرینــت نــخــوانم تــو زهــــری،زهــــر گــرم ســینــه ســوزی تـو شـیـرینی،که شــور هسـتی از توسـت شــــراب جــام خــورشــیدی،کـه جــــــان را نشـاط از تــو،غــم...
-
عشق خدا
پنجشنبه 6 مهرماه سال 1385 04:40
در این سرای خاموش ________________________________________ یاد گرفتم با ________________________________________ ترنم عشقی پاک ________________________________________ به زیباترین شکل تورا ________________________________________ بسرایم ________________________________________ وقتی خالق دوست داشتن...
-
نه ...
پنجشنبه 6 مهرماه سال 1385 04:39
نمی نویسم... چون می دانم هیچگاه نوشته هایم را نمی خوانی... حرف نمی زنم... چون می دانم هیچگاه حرف هایم را نمی فهمی... نگاهت نمی کنم... چون تو اصلا نگاهم را نمی بینی... صدایت نمی زنم... زیرا اشکهای من برای تو بی فایده است... فقط می خندم... چون تو در هر صورت می گویی که من دیوانه ام...!
-
رسم دنیا
پنجشنبه 6 مهرماه سال 1385 04:39
دنیا را بد ساخته اند... کسی را که دوست داری، تو را دوست نمی دارد... کسی که تو را دوست دارد، دوستش نمی داری... اما کسی که تو دوستش داری و او هم تو را دوست میدارد به رسم و آئین هرگز به هم نمی رسند... و این رنج است... زندگی یعنی این...!!
-
دوست دارم
پنجشنبه 6 مهرماه سال 1385 04:38
غم را دوست دارم چون اشک دل است...؛ اشک را دوست دارم چون گواه وجود دل است...؛ دل را دوست دارم چون محبت را به من آموخت...؛ محبت را دوست دارم چون تو را به یادم می آورد...؛ و تو را دوست دارم بی آنکه بدانم چرا...!!؟
-
نمی دانم
پنجشنبه 6 مهرماه سال 1385 04:38
نمی دانم حس محبتم را بر چه کاغذی بنویسم که هرگز پاره نشود...؟! بر چه گلی بنویسم که هرگز پرپر نشود...؟! بر چه دیواری بنویسم که هرگز پاک نشود...؟! بر چه آبی بنویسم که هرگز گل آلود نشود...؟! و سرانجام... بر چه قلبی بنویسم که هرگز سنگ نشود...؟!!
-
اگر
پنجشنبه 6 مهرماه سال 1385 04:38
اگر ماه بودم، به هر جا که بودم؛ سراغ تو را از خدا می گرفتم... اگر سنگ بودم، به هر جا که بودم؛ سر رهگذار تو جای می گرفتم... ولی تو...: اگر ماه بودی به صد ناز شاید؛ شبی بر لب بام من می نشستی... و اگر سنگ بودی، به هر جا که بودی مرا می شکستی؛ مرا می شکستی...!!