عاشقانه

قصه داره تموم میشه ، مثل تموم قصه ها فقط واسم دعا کنین ، اول خدا بعدم شما

عاشقانه

قصه داره تموم میشه ، مثل تموم قصه ها فقط واسم دعا کنین ، اول خدا بعدم شما

امشب

امشبم را با تو خلوت می‌کنم
با خیالت باز صحبت می‌کنم

با تو آرامش فراهم می‌شود
با تو حتی غصه هم کم می‌شود

با تو ، با آرامش مهتابیت
با تو و با خنده‌های آبیت

با تو ، با مهتاب چشمان ترت
با تو و چشمان از گل بهترت

امشبم را با تو خلوت می‌کنم
لحظه‌ها را با تو قسمت می‌کنم

با تو من از آسمان آبی‌ترم
با تو حتی از خودت عاشقترم

گرمی چشم تو آبم کرده است
آتش عشقت مذابم کرده است

بوی تو پیچیده لای دفترم
لابلای بیتهای آخرم

در میان آینه زل می‌زنم
تا شب چشمان تو پل می زنم

چشمهایت بیقرارم کرده‌اند
در خیالت ماندگارم کرده‌اند

چشمهایت روشنای نوبهار
چشمهایت بیقراری ، انتظار

چشمهایت قبله چشم ترم
آخرین مأوا ، تمام باورم

چشمهایت را تماشا می‌کنم
عاشقی را باز حاشا می‌کنم

در نگاهت زندگی را خوانده‌ام
با خیال چشمهایت مانده‌ام
* * *
چشمهایت را به رویم باز کن
لحظه عشق مرا آغاز کن

میشه ؟

می شه با ستاره بد شد
از شب ترانه کوچید
می شه از شاخه حسرت
گل خرزهره غم چید!

می شه رو آفتابو خط زد
عوضش نوشت از ابرا
یا که زد آتیش غصه
به تن نرم حریرا !

می شه آهُ قطره قطره
بریزی تو جام سینه
بعدشم داد بزنی : های !
مستی دنیا همینه !!

ولی من قبول ندارم
گریه آخر غزل نیست
خنده هامونو خبر کن !
وقت ارسال مثل نیست –

- که می گی : قصه همین بود !
که : شکستن ته دنیاست !
آخرای سال عاشق
از بهار گریه پیداست !!

به خدا قصه مون این نیست
این نشستن ما رو له کرد
هی شکستیم و نشستیم
تا بهارمون بشه زرد !

می شه با قهقهه ، آتیش
به تن مترسکا زد !
می شه باز اونور ابرا
اسم خورشید و صدا زد !

وقتی می شه به غزل زد
وقتی می شه تو رو دوست داشت
چرا باید توی سینه
دونه دونه بذر غم کاشت ؟!

من دلم ستاره بازی
توی اون شبی رو می خواد
که یه سیب از غزل من
توی دامن تو افتاد !

تو شدی یه کهکشون عشق !
من و کشف معنی نور !
من و تو : آدم و حوا !
در و تخته ای که شد جور !!

به خدا قصه مون اینه
قصه شاد شکفتن !
تو ترانه قد کشیدن !
غزلای تازه گفتن !

وقتی می شه به غزل زد
وقتی می شه تو رو دوست داشت
چرا باید توی سینه
دونه دونه بذر غم کاشت ؟

رسم زندگی

امشب شبه بی کسیه
یکی به دادم برسه
تنها ترین مرد زمین
امشب به آخر می رسه
امشب شبه تنهائیه
سر روی زانوم می زارم
آخه تو اینجا نیستی و
غزل غزل گریه دارم
غصه نشسته رو دلم
هنوز برای شونه هات ارزش اشک رو قائلم
حرفی نزن چیزی نگو فقط بزار گریه کنم
می خوام با بارون چشات فاصله رو پر بکنم
ترک ترک دلم شکست کسی به دادم نرسید
گریه های تنهاییمو کسی به جز خودم ندید
از همدیکه جدا شدیم به راه و رسم زندگی
بودن تو یه لحظه بود ، رفتن تو همیشگی

قسمت

تنگ غروب خورشید
وقتی چشمام تو رو دید
وقتی تو خونه دل
خورشید عشق می تابید
وقتی درون سینه
گفتم قسمت همینه
برای تنهاییام
عشق تو بهترینه!!
قلبم پر از غوغا شد
عشقت تو قلبم جا شد
تو اومدی و با تو
گلای غنچه وا شد
شب تا سحر نشستیم
راز شب رو شکستیم
تو خلوت شبونه
راه غمارو بستیم
غمای ما دور شدن
شادیامون نور شدن
برای تنهاییا دلا با هم جور شدن

عشق یعنی...

عشق یعنی از خود بی خود شدن
به بلور احساس تلنگر زدن
آتش از درون زبانه کشیدن
خزان را بهار دیدن
در پس غرور ظاهری قلب را به پاکی آفتاب آراستن
زیبایی ها و لطافتها را با احساس در واژه گنجاندن
عشق یعنی گوهر را در صدف تنهایی نهان کردن
عشق یعنی آغازی شیرین و آتش جاودان با هرچه بوی تعلق دارد
عشق یعنی سوختن و ذوب شدن در بوته عشق
عشق یعنی لرزش همه وجود در برابر معشوق
عشق یعنی زیبا دیدن ، زیبا شنیدن ، زیبا گفتن
عشق یعنی در حریر نرم و لطیف راه رفتن
خوابهای مینائی دیدن
عشق یعنی در آبی آسمان غرق شدن و آبی شدن
عشق یعنی تازگی ، یعنی بهار
عشق یعنی دوست داشتن
و من تو را دوست دارم..

شرمنده

شرمنده که عکس نمی زارم ولی با اینکه عکسهای قشنگی دارم نمی خوام با اونا سرعت لود شدن صفحه رو پایین بیارم .

کهنه شراب سادگی

به راز عشقمون قسم ، دیگه نگات نمی کنم
دوست داری فریاد بزنی دیگه صدات نمی کنم
دیگه برات نمی میرم ، حتی اگه فدام بشی
خداحافظی خوب بلدم حتی اگه سلام بشی
یادم شبهای بلند وقتی دلت شکسته بود ، میگفتی تک ستارتم
حالا میرم از شب تو ، زیاد اون ستاره ها ، چی کار کنم بد عادتم
کاشکی می فهمیدیم که عشق ، کهنه شراب سادگی است
هرچی که بیشتر بمونه مستی اون همیشگی است

نقش زن و شوهر:

دختر و پسر باید سعی کنند این پیوند را پاسداری کنند. وظیفه یکی از آنها هم نیست که بگوییم هر کاری یکی کرد دیگری تحمل کند. نه ، باید هردو به هم کمک کنند تا این کار صورت گیرد. نمی شود بگوییم شوهر سهم بیشتری دارد یا زن سهم بیشتری دارد ، نه ، هردو در حفظ بنیان و در حفظ این اجتماع دو نفره که بعدها افسردگی و هیجانهای بی مورد می نماید ، اجتناب کنید. هم زن و هم مرد بنا را بر سازش و همزیستی و همراهی بگذارند. آنچه در خانواده خیرات وجود دارد ، مال زن و شوهر است و در نهایت مال فرزندان است ، مال یک طرف نیست ، اگر خدای ناکرده در محیط خانواده بی محبتی و عدم اطمینان و صمیمیت باشد ، رنجش مال هردو طرف است.
برگرفته از کتاب مطلع عشق

وصف یار :

شب از وصال نگاهت ماهتابی است
ستاره بی فراقـت غرق شـادی است
گــل از نــاز وجــودت پــا گرفـتــه
شـکـوفـه بـا دمـت مـعـنا گرفـتـه
صــدایــت هــمـچـو آواز بـهــاران
نـگـاهـت چـون سـتـبـر کـوهساران
کــمـنـد مـوی تــو مــانـنـد دریــا
گـل گـیـسـوی تـو شـبـگرد صـحـرا
نگارین روی تو مانند ماه است
صفای روی تو همچون پگاه است
شفق با نام تو معنا گرفته
ترنم با وجودت پا گرفته
حصار آن دو چشمت مثل دریاست
رخ لبخند تو مانند گل هاست
برای دوریت این دل خراب است
برای با تو بودن چاک چاک است
بیا کز دوریت بی تاب و زارم
بیا که این گل تویی و من چو خارم
بیا این قلب من باد وزان است
برای دیدنت هرسو دوان است

مجرم

تو را به دادگاه خواهند کشید.شاید به حبس ابد محکوم شوی جزییات جنایتت معلوم نیست اما اثر انگشتت را روی قلبی شکسته یافته اند.

به دادم برس خدایا

خدای من ، نرسیدی تو نیز هیچ به دادم
تمام عمر شکستم ، تمام عمر فتادم
همیشه آنچه که کم داشتم ، هوای سحر بود
شب ساه که بوده ست از نخست ، ز یادم
من از تو چشم سحر داشتم نه تیرگی شام
که خود به تیره ترین شامها ، ز مادر زادم
چه لطف داشت از تیرگی به تیرگی افتم
منی که تیره ترین شب ، قدم به هر دهر نهادم
منی که دست صبا هم خراش داده به رویم
کجاست تاب و توان ، ز تازیانه بادم؟
خدای شکر که عمری ، جفا نکردم و دیدم
دلی را که راستی عاشق بود ، ندیدم و دادم!!
سهم من از عشق و عیش نیست از این بیش
به خود بگو که نشسته چو شمع در ره بادم!!

ضرب المثلهای جهانی :

مثل ایتالیایی : دو نوع زن وجود دارد؛ با یکی ثروتمند می شوی و با دیگری فقیر.
مثل آلمانی : اگر می خواهی قوی باشی نقاط ضعف خود را بدان.
مثل فرانسوی : ضایع ترین روز ، روزی است که نخندیده ایم.
مثل چینی : مسافرت هزار فرسنگ با یک قدم شروع می شود.
مثل اسکاتلندی : دوام ازدواج یک قسمت روی محبت است و نُه قسمتش روی گذشت از خطا .

گوشه هایی از زندگی :

آگاتا کریستی : من تنها با مردی ازدواج می کنم که عتیقه شناس باشد تا هر چه پیرتر شدم، برای او عزیزتر باشم .
چارلی چاپلین : دنیا آنقدر وسیع است که برای همه مخلوقات جایی است ، بجای آنکه جای کسی را بگیرید ، تلاش کنید جای واقعی خود را بیابید.
امام حسن عسگری (ع) : قلب انسان احمق در دهانش است و دهان انسان حکیم و فهمیده در قلب اوست.
ناپلئون : مردم همه از آدم بدبخت می گریزند ولی من از یاس و ناامیدی می گریزم زیرا منشاء کلیه بدبختی هاست.
خواجه عبدالله انصاری : اگر بی انصاف نداند که انصاف چیست ، انصاف داند که بی انصاف کیست.

گوش به زنگ


می گم که دیوونه ترم
از همه عاشقا سرم
تنها منم تنها منم
که گوش به زنگ منتظرم
اگه بری من میمیرم
دستتو محکم می گیرم
هرچی بگی گوش می کنم
می دونی که سربزیرم
آره منم تنها منم
عشق تو مونده تو تنم
منم که هیچ وقت نمی شه
که زیر حرفم بزنم
باور کن عشقم آبیه
مثل شب مهتابیه
فکر نکنی حرفهای من
تمومشون قلابیه

مثل همان روزها

من تو را مثل همان روزها می خواهم
مثل باران ، مثل همان روزهای آشنایی
نه مثل حالا ، نه مثل جدایی
من تو را همانند داهرا های دیروز ، نه مثل امروز
نه مثل پریروز
من تو را مثل عهد و پیمان های آن روز
نه مثل دیزور نه مثل امروز
من تو را ساده می خواهم ، ساده تر از کلام دوستت دارم
ساده تر از آفتاب میگویم ساده تر از دیروز