شب از وصال نگاهت ماهتابی است
ستاره بی فراقـت غرق شـادی است
گــل از نــاز وجــودت پــا گرفـتــه
شـکـوفـه بـا دمـت مـعـنا گرفـتـه
صــدایــت هــمـچـو آواز بـهــاران
نـگـاهـت چـون سـتـبـر کـوهساران
کــمـنـد مـوی تــو مــانـنـد دریــا
گـل گـیـسـوی تـو شـبـگرد صـحـرا
نگارین روی تو مانند ماه است
صفای روی تو همچون پگاه است
شفق با نام تو معنا گرفته
ترنم با وجودت پا گرفته
حصار آن دو چشمت مثل دریاست
رخ لبخند تو مانند گل هاست
برای دوریت این دل خراب است
برای با تو بودن چاک چاک است
بیا کز دوریت بی تاب و زارم
بیا که این گل تویی و من چو خارم
بیا این قلب من باد وزان است
برای دیدنت هرسو دوان است