عاشقانه

قصه داره تموم میشه ، مثل تموم قصه ها فقط واسم دعا کنین ، اول خدا بعدم شما

عاشقانه

قصه داره تموم میشه ، مثل تموم قصه ها فقط واسم دعا کنین ، اول خدا بعدم شما

تعریف خوشبختى (نقل قول مستقیم از کتاب سیمای خوشبختی حمید رسایی )

آنان که به سعادت اعتقاد دارند و بنابر فطرت خویش به دنبال آن هستند، در تشخیص خوشبختى به نقطه واحدى نرسیده اند و دیدگاه هاى مختلفى از سعادت و خوشبختى ارائه داده اند. براى بررسى این دیدگاه ها چاره اى جز بیان رابطه معناى سعادت با مفاهیم مربوط به آن نداریم .
الف ) رابطه خوشبختى و لذت : برخى کامیابى از امکانات موجود و رسیدن به لذتهاى ظاهرى و باطنى انسان را خوشبختى دانسته و محروم بودن از آنها را رنج و شقاوت بر شمرده اند. حتى بسیارى از کسانى که باورهاى دینى دارند و با همین باورها زندگى مى کنند نیز دچار این اشتباه شده و دست یافتن به این لذتها را اوج خوشى خود مى دانند، و حال آن که پس از مدتى و گاه پس از رسیدن به این لذتهاى ناپایدار، دچار پشیمانى شده و راه را از چاه تشخیص مى دهند. در حالى که انسان خوشبخت کسى است که هرگز از رسیدن به سعادت ، دچار پشیمانى نشده و حسرت ایام گذشته را به دل راه نمى دهد.
در واقع لذت ، که نشانه اى از یک احساس درونى و مربوط به زمان حال است ، پیرو مطبوع بودن و یا نبودن شى ء خارج براى نفس است ، و لیکن سعادت و خوشى زندگى امرى فراتر از درون و بیرون انسان است . خوشبختى ، به مجموعه انسان تعلق مى گیرد و اختصاص به زمان حال نداشته ، بلکه شامل آینده نیز مى شود.
خوشبختى تابع مصلحت داشتن یا نداشتن عمل است ، نه مطبوع بودن یا نبودن . بدین معنا که انسان با کمک گرفتن از قوه عاقله و دستورهاى شرع ، به ارزیابى ظرفیتهاى خود مى پردازد و عملى که ظرفیت بیشترى را از او سیراب کند بر مى گزیند. چه بسیار اعمالى که مورد قبول طبع انسان است ولى به مصلحت او نیست و یا به عکس آن .
کامیابى از لذت ، مربوط به یک عضو و یا دسته اى خاص از اعضاى انسان است ، که با بکار گرفتن غریزه بدست مى آید و به عبارتى ، یک مطلوب غریزى است ؛ بدین سان تشخیص آن به وسیله تجربه ، بسیار آسان و محدود است . و لیکن با نیل به خوشبختى ، تنها یک عضو از اعضاى انسان کامیاب نمى شود بلکه این مجموعه انسان است که به اوج مى رسد. بدین جهت تشخیص عوامل آن ، مشکل و بستگى به تفسیر هستى و جهان بینى هر فرد دارد. حال اگر خوشبختى ، به معناى وصول به لذت باشد، آیا باید انسانى را که با پیروى از غریزه خود، به لذتى کوتاه دست مى یابد - هر چند از راه مشروع - خوشبخت دانست ؟ و یا فردى را که با داشتن قدرت مالى - به کامیابى از امکانات اطراف خویش مشغول است ، سعادتمند شمرد؟ چه بسیارند افرادى که در اوج ثروت و لذت ، در لحظاتى به یک بن بست رسیده و احساس عطش درونى خود را ظاهر ساخته و به شکست در زندگى اعتراف مى کنند.
بنابر این ، باید گفت : لذت ، مقارن با خوشبختى است و هر مرحله اى از سعادت و خوشى زندگى ، لذتى را به همراه دارد، اما نیل به هر گونه لذتى خوشبختى نیست . چه بسا لذتهایى که مانع از لذت شیرینتر شده و یا مقدمه اى براى رنجى دردناکتراند.
ب ) رابطه خوشبختى و آرزو: جمعى دیگر چنین پنداشته اند که سعادت و خوشبختى انسان در تحقق یافتن آرزوهاى اوست ، چنان که بیشتر مردم در بیان خوشبختى خود، آرزوها و نیل به آنها را بیان مى کنند، و سعادت کامل را براى کسى مى دانند که به تمام آرزوهاى خود رسیده است ؛ و اگر به بخشى از آنها رسیده باشد، به همان اندازه آن شخص را خوشبخت مى دانند، و کسى را که به هیچ یک از آرزوهاى خود دست نیافته باشد، بدبخت و بیچاره مى دانند.
در پاسخ به چنین پندارى باید گفت که آرزو با خوشبختى در ارتباط است ؛ ولى نیل به آرزوها ضامن سعادت انسان نیست . امید و آرزو سبب تحرک و تلاش انسان مى شود. انسان در آرزوى سعادت و براى رسیدن به آن ، به سختیهاى روحى و جسمى تن در مى دهد؛ اما با این همه ، اسلام از یک سو به محدود کردن آرزوها دستور داده ، و از سوى دیگر عمیق کردن آنها را سفارش نموده است .
امام على علیه السلام - آگاه ترین مرد عالم اسلام پس از ورود رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم در بیان معیارهاى خوشبختى انسان به کوتاهى آرزوها اشاره نموده و مى فرماید:
طوبى لمن قصر اءمله و اغتنم مهله
خوشا به حال کسى که آرزوهاى خود را کوتاه کند و فرصتهایش را غنیمت شمارد.
علاوه بر آن ، در بسیارى از موارد انسان پس از دستیابى به آرزوى خود، از رسیدن به آن احساس ندامت و پشیمانى مى کند. در جامعه امروز، بسیارى در آرزوى رسیدن به آزادى کامل و رهایى از قید و بندهاى اخلاقى ، با تلاش ‍ و تکاپوى بسیار، خود را به غرب ، سرزمین آزادیهاى ضد انسانى ، مى رسانند، اما پس از چندى نه تنها خوشى را در کنار خود نمى یابند، بلکه خود را در نهایت شقاوت ، بدبختى و افسردگى مى بینند، حال آن که انسان پس از رسیدن به سعادت و خوشبختى ، احساس ندامت نخواهد کرد.
همچنین آرزوى آدمى ، تابع میزان فهم و علم اوست . انسان همواره در آرزوى چیزهایى است که آنها را سودآور مى بیند و بسیارى از راههاى خوشبختى را آرزو نمى کند، چرا که آنها را نمى شناسد یا آنها را به ضرر خود مى پندارد و این دو مساءله ناشى از جهل انسان و فقر معنوى اوست . قرآن کریم با تکیه بر این مطلب مى فرماید:
عسى اءن تکرهوا شیئا و هو خیر لکم و عسى اءن تحبوا شیئا و هو شر لکم و الله یعلم و اءنتم لا تعلمون
بسا چیزى را ناخوش بدارید و آن براى شما خوب است و بسا چیزى را دوست مى دارید و آن برایتان بد است . خدا مى داند و شما نمى دانید.
ج ) رابطه خوشبختى و رضایت : دسته سوم خوشبختى هر فرد را، رضایت و خشنودى او از وضع موجودش مى دانند. بر این اساس ، رضایت ؛ یعنى خشنودى از حال و مرتبه اى که در آن هستیم ؛ مرحله اى که پس از تحقق یافتن آرزو قرار دارد.
در حالت رضایت ، پشیمانى راه ندارد، چرا که فرض ما بر این استوار است که شخص از وضع موجود راضى است ، بنابر این اشکال اول آرزو، بر آن وارد نیست .
همچنین احساس رضایت ، حالتى است که تمام وجود انسان را سرشار و بهره مند مى سازد و یک جانبه و مربوط به عضو خاصى نیست . بدین جهت اشکال مطرح شده در لذت نیز شامل آن نخواهد شد. با این وجود، هنوز نمى توان کسانى را که از وضع موجودشان راضى هستند، سعادتمند دانست ؛ چرا که رضایت نیز مانند آرزوهاى انسان ، تابع علم و جهل بوده و با سطح فکر انسان در ارتباط است . انسانهاى بسیارى از وضع موجود خود در کمال رضایت اند، ولى این رضایت و خیال خوشبختى آنان به علت جهل و ناتوانى از وصول به مراتب بالاتر است .
دو فرد را در نظر بگیرید؛ یکى در آرزوى رسیدن به وسایل عیش و نوش ‍ است و دیگرى در آرزوى طى نمودن مراتب علمى و فکرى ، هنگامى که هر دو به مطلوب خود برسند و در کمال رضایت بسر برند، کدامیک را مى توان خوشبخت نامید؟!
بنابر این آنچه در سعادت انسان نقش اساسى دارد، موضوع رضایت است نه حالت رضایت ؛ یعنى ، آنچه انسان بدان راضى مى شود اهمیت دارد، نه حالت رضایت .
و) رابطه خوشبختى و نبود رنج : در تمام موارد قبل ، خوشبختى و سعادت را یک امر وجودى دانسته و درباره آن بحث نمودیم ، اما اگر سعادت را امرى عدمى معنا کنیم ؛ یعنى ، سعادت را معادل با نبودن رنج و درد بیان کنیم - چنانچه این فکر در بین بیشتر مردم رایج است - آیا به تعریف درستى از سعادت دست یافته ایم ؟
واقعیت این است که این دیدگاه ، ناشى از جهل و عدم آشنایى انسان با حکم الهى است . چرا که آدمى هر روز در کنار خود بسیارى از رنج ها و مصیبتها را مى بیند که مقدمه اى براى رسیدن او به خوشیهاى بیشتر و بالاتر مى شود. چه دردها و بیماریهایى که خود درمان و سدى در برابر دردهاى بى درمان در انسان خواهد بود؛ چرا که سبب اختراع ابزار و امکاناتى شده است که به وسیله آن ابزار، از دردها و امراض ناگوارتر جلوگیرى به عمل مى آید.
بنابر این ، نبودن این درد و رنجها، نه تنها باعث سعادت انسانها نیست ، بلکه در بسیارى از موارد، وجود رنج و درد مقدمه وصول به سعادت است .
مولوى ، آن شاعر عارف و نکته سنج ، با بیانى دل انگیز به این نکته اشاره نموده است :

حسرت و زارى که در بیمارى است


وقت بیمارى همه بیدارى است


هر که او بیدارتر، پردردتر


هر که او هشیارتر رخ زردتر


پس بدان این اصل را اى اصل جو


هر که را درد است ، او بر دست بو

بنابر این مصیبتها، مادر خوشییها و سعادتها هستند. در واقع درصدى از سعادتها، مرهون وجود بلاها و دشواریهاست ، همانطور که گاهى در دل خوشبختى ها، شقاوتها و بدبختیها تکوین مى یابد؛ با این تفاوت ، سعادتى که مربوط به مرتبه روح و روان است ، متولد از یک شقاوت و بدبختى درونى نیست ، و هر سعادت و خوشى خارج - خارج از روح - نیز مى تواند باعث تولد یک شقاوت و یا رنج و بدبختى بیرونى و خارج باشد. به عنوان مثال ، زیبایى یا ثروت و... یکى از عوامل سعادت و خوشبختى خارج از روح و روان است ، اما همین عامل سعادت ، مى تواند باعث بدبختى صاحبش شود، چرا که مقدمه ورود او در بسیارى از گناهان و رنجها خواهد بود.
بنابر این سعادت یک مفهوم عدمى ؛ یعنى ، نبود درد و رنج نیست ، بلکه مفهومى وجودى است و با لذت ، آرزو و رضایت ارتباط دارد.
ز) رابطه خوشبختى و کمال : سعادت ارتباطى نزدیک و همسان با کمال دارد و به گفته ابن سینا (که استاد شهید مرتضى مطهرى نیز بر آن صحه نهاده است): سعادت عبارت از به فعلیت رسیدن استعدادهاى انسان بطور یکنواخت و هماهنگ است ، که موجب کمال انسان مى شود. یعنى فعلیت یافتن استعدادهاى روحى در مراحل عبادى ، سلامت نفس در مسائل اقتصادى ، رام نمودن هواى نفس در بعد اخلاقى و بدوش کشیدن وظایف اجتماعى ، که شرع ، عقل و وجدان بر عهده او نهاده است . خوشى زندگى ؛ یعنى ، وصول به حد اعلاى این مراتب که همواره با لذت ، رضایت ، سرور و خوشحالى روحى همراه باشد
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد