تنهایی خیلی دوست دارم برم تو فکر بعضیا
اینو واسه اون می خونم خودش می دونه که کیا
خودش اینو خوب می دونه ولی به روش نمی یاره
دلو به اون راه می زنه یه وقت نشه کم بیاره
یه وقتی بود می خواستمش نمی دونم منو می خواست
نمی دونستم هلاکتم تو یک نگاه
حال می فهمم این روزا این من نبودم پیش تو
بعد یه قطره اشک غم با یه نگاه گفتم برو
دورو برم پیدات نشه بد جوری شاکیم ازت
حق نداری با من باشی می گیرم این حق و ازت
می گن یه بار می گن دوبار نه صد تا نامردی دیگه
منم بخوام با تو باشم این دلم که نه می گه
هر جوری خواست منو سوزوند با اون ادا و اطفاراش
یه جوری بد کلاس می ذاشت همه می گفتن اینو باش
تو تنهایی دق بکنم بهتر تا با تو باشم
تو خاطرش فکر می کنه که من هنوزم باهاشم
می گن که از هر دست که بدی باز از همون دست می گیری
ببین چی کار کردی با من میگم که ای کاش بمیری
بابا جون من بی خیال این خبر هام نیست به خدا
شرت و کم کن عزیزم ، دلم میگه کوتاه نیا
سلام ،
آرامش و مهربونی در نوشته های شما به وضوح دیده میشه
امیدوارم همواره دلی خوش و فکری راحت برای این چنین زیبا
نوشتن داشته باشید
اگر تمایل داشتید در خبر نامه lovepack عضو شوید
سر افراز باشید